افسانه ی تکلیف!


 الفی کان  نویسنده ی آمریکایی و محقق رشته های آموزش و رفتار انسانی است و در این حوزه ها دوازده کتاب  تالیف نموده است. او که به عنوان یکی از منتقدین اصلی نظام آموزشی در دو دهه اخیر شناخته شده است در کتاب " افسانه ی تکلیف" کارکرد های مورد قبول تکلیف برای دانش آموزان را به چالش کشیده است و برای مقابله با مسئله ی تکلیف پیشنهاداتی ارائه داده است:

۱- اطلاعات خود در مورد تکلیف را با دیگران در میان بگذارید.

۲- سیاست های تعیین کننده ی تکلیف را مورد بازبینی قرار دهید. برای مثال معلمانی که مقدار خاصی تکلیف برای روزهای مشخص تعیین میکنند ( سه شنبه و پنج شنبه روزی شصت دقیقه تکلیف) چنین سیاست هایی تفکر و آموزش یادگیرنده محو را تحت تاثیر قرار میدهند و این الگو نه تنها به دانش آموزان آسیب میزند بلکه به ضرر معلمان نیز هست.

۳-مقدار تکلیف را کاهش دهید. والدین خیلی وقت ها اظهار ناراحتی و نگرانی میکنند که بچه ها زمان زیادی را به انجام تکالیف خود اختصاص میدهند  و دانش آموزان بیشتر از والدین خود از این موضوع رنج می برند. اما سوال اصلی این است که چرا دانش آموزی که بیشترین زمان روز خود را به مطالعه و امور درسی پرداخته است وقتی به خانه می آید هم باید دوباره زمان زیادی را به این مسئله اختصاص بدهد؟ کدم فلسفه ی آموزش یا کدام تئوری یادگیری پشت این برنامه ریزی بوده است؟

۴- پیش فرض ها را تغییر دهید. پیش فرض ها در مورد تکلیف در مدارس باید به کلی تغییر کند که دانش آموز فقط در شرایطی کاری برای خانه داشته باشد که دلیل مهمی برای آن وجود داشته باشد. در واقع فرض بر این است که دانش آموزان برای خانه تکلیفی ندارند مگر اینکه واقعا ضروری باشد.

۵-از خود بچه ها بپرسید. باید بدانیم که بچه ها چه فکری در مورد تکالیف دارند و نظر خودشان را بپرسیم و از پیشنهادات آنها استفاده کنیم. مثلا استفاده از پرسشنامه های بدون اسم میتواند مفید باشد.بیشتر اوقات والدین و معلم ها در موردمقدار و شکل تکالیف تصمیم گیری و اظهار نظر میکنند و نظر خود دانش آموز دخالت داده نمی شود.

۶-برای دانش آموز فقط تکالیفی تعیین  کنید که به منظور مشخصی طرح کرده اید. بهتر است دانش آموز تکلیفی را انجام دهد که معلمش با توجه به وضعیت کلاس برای هدف مشخصی تعیین کرده است نه تکالیف آماده ای که قبلا تکثیر شده است.( مثل کتاب های حل تمرین که برای همه ی مدارس و همه ی سطوح است.  تعداد زیاد تمرین های مشابه موجب میشود کسی که موضوعی را بلد است وقتش را تلف کند و کسی که بلد نیست نا امید شود.) اگر امکان آن وجود داشته باشد که برای دانش آموزان تکالیف متفاوتی طرح شود قابل قبول است اما اگر قرار است برای همه یک نوع تکلیف مشخص شود بهتر است که به دانش آموز تکلیفی داده نشود.

۷-از تکلیف به عنوان وسیله ای برای دخالت دادن دانش آموزان در تصمیم گیری ها استفاده کنید. یکی از معیارهای کلاس خوب این است  که چقدر دانش آموزان در فرآیند تصمیم گیری شرکت دارند. بچه ها با تصمیم گیری یاد میگیرند که چگونه تصمیم بگیرند نه با پیروی از دستورات دیگران. باید برای تصمیم گیری یک مجالی داشته باشند و بتوانند در این فرصت تصمیم های خود را ارزیابی کنند.

۸- رتبه بندی کردن را متوقف کنید. هدف ما باید این باشد که مسیر تکالیف را از رتبه بندی کردن و درجه بندی کردن به سمت مدلی پیش برویم که در آن دانش آموز جستجو میکند و توضیح میدهد: چه کتابی خوانده، در کتاب جدیدی که خوانده چه چیزی دوست داشته، چه سوال جدیدی در ذهنش ایجاد شده و... به گفته ی مارتین بایرمن تکالیف در بهترین کلاس ها چک نمیشوند، بلکه به اشتراک گذاشته میشوند. (Kohn )

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.